و من...!




















Blog . Profile . Archive . Email  


A Cyber Criminal

!...لطفا منطقتان را عقب تر در آورید و پا برهنه وارد شوید

 اوه، بی خیال پسر.

چرا رشد می کنیم؟ چرا بزرگ می شیم؟ چرا تغییر می کنیم؟ به چه حقی؟ کدوم نره خری ما رو مجبور به طی چنین روندی می کنه؟ مادر پیر طبیعتم به گور خودش خندیده.

و یک روند نزولی...! متافیزیک، فلسفه، عرفان، خودشناسی، خودخواهی، خود، وجود مطلق، من! و چرا به این جا رسیدیم؟ چه چیزی تو وجودم من بود که از درون مایحتوی بدن رو چرخ می کرد و بعد از اتمام کارش، یه پوسته، پر از مواد تجزیه یافته غیر قابل تشخیص باقی می گذاشت؟ چه کسی اونو درون من قرار داد؟ چه کسی اونو در من فعال کرد؟ چه کسی مانع از خاموش کردن چرخه ی ابدی مشمئز کننده ـش شد؟

و چرا؟

خدای من

به کجا کشیده شدم؟ چه طوری در این جایگاه قرار گرفتم؟ من، منی که غیر قابل تغییر بودم، منی که تغییر دهنده بودم! نگاهم کن! یک توبره پر از خالی. یک چیز خوش ظاهر گندیده، یه وجود درخشان نفرت انگیز. چطور به این منجلاب فساد رسیدم؟ چطور راهی به جز ادامه دادن روبروی خودم نمی بینم؟ چطور روی 240 کیلومتر بر ثانیه ترمز بریدم؟ چطور جعبه دنده و گیربکس و موتور سرویس شدن و جلوبندی هنوز سالمه؟ این چه عدلیه؟ این چه انصافیه؟ به مولا در نمط فتوت نیس؛ از ما گفتن بود.

بی خیال.

چرا بی خیال؟ به چه حقی بی خیال؟ برای اولین بار کدوم بادمجون بی شعوری کلمه ی بی خیالو از دهن من شنید و یه مشت حواله ی دهنم نکرد؟ چرا نکرد؟ چرا بی خیال شد؟ 

خوددرگیری...!

من چی ـم؟ کی ـم؟ چرا باید کسی باشم؟ چرا باید تو این لحظه ی خاص، پشت این پی سی خاص و تو این مکان خاص نشسته باشم؟ چرا خواب نیستم؟ ساعت چنده؟ چند دقیقه از ساعت جادوگران گذشته؟ چرا ساعت جادوگران به ساعت رفت و آمد عمومی تنزل پیدا کرده؟ چرا "من همه شبا رو تا صبح بیدارم، چون که هر شب، واسه من شب خاصیه" ؟ چرا این خاص بودن به من تنزل پیدا کرده؟ چرا ساعات ترافیکی حضرت خضر و عمو نوروز و جادوگران و بختک و پری و ما یتعلق به محدود شده؟ چرا نیستن؟ شاید هستن و من کورم، یا نمی شنوم، یا لمس نمی کنم، یا نمی چشم، یا شامه ـم از کار افتاده. پس حس ششم این وسط چه شکری می خوره؟ چرا آفریده شده وقتی وجود خارجی نداره؟ چرا "وجود خارجی نداشتن" به تنهایی وجود داره ولی چیزایی که در بر می گیره وجود خارجی ندارن؟ چرا وجود خارجی تعریف می شه و وجود داخلی تعریف نمی شه؟ اگه وجودی خارجی و وجودی داخلی هست، چرا نباس وجودی بینابین این دو تا داشته باشیم که خودش به تنهایی کران پایینی یا بالایی مجموعه ای رو ایجاد کنه و وجودی بینابین بازه ای که تعریف می کنه براش تعریف بشه؟

فهم!

چرا وقتی فهم چیزی رو ندارید رو بر می گردونید؟ چرا وقتی نمی بینید چشم ها رو می بندید؟ چرا وقتی به نتیجه واقفید قمار می کنید؟ چرا کاری رو می کنید که لذتی ازش نمی برید؟ چرا باورهای دیگرانو باور می کنید و باورهای خودتونو روانه ی سازمان بازیافت تاریخ می کنید؟ چرا باور ندارید که تاریخ تکرار می شه؟ چرا نمی فهمید من چی میگم، وقتی خودم می دونم چی میگم و عده ای که می فهمن، می دونن که من می دونم چی میگم؟ چرا اینقدر کندید؟ چرا سست و کشدارید؟ چرا مثل آواهای قبل از بیداری به گوش می رسید؟ چرا کش می آیید و با هر لغزش انعطاف پیدا می کنید؟ چرا ممتدید و چرا بی تنوعید؟ یک بار دیگر تاکید می کنم، چرا کندید؟ کُـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــند!

حفاظت!

چرا از اندیشه های ناچیز و محدود خودتون اینقدر دفاع می کنید؟ چرا بی دلیل پافشاری می کنید؟ چرا قهر می کنید و چرا آشتی می کنید وقتی قهر کردید؟ چرا نیازمندید؟ چرا در اندیشه های دیگران شریک نمی شید؟ چرا تبادل اطلاعات نمی کنید؟ چرا اینقدر در جا می زنید تا روی همان چیزی که با آن تا این سطح رشد کرده اید بگندید؟ چرا اطراف منید؟ چرا دست از سرم بر نمی دارید؟ چرا وجود منحوس مزخرفتان را گم نمی کنید؟

نیاز...!

و چرا نیازمندم؟ چرا باس به اشخاصی نیازمند باشم که می تونم در یه لحظه "خشابو پر کنم هر کیو که گه خوره ببندم به تیربار" رو روشون به صورت عملی انجام بدم؟ چرا ناپلئون خیانت کرد؟ چرا ایران اینقدر بی ارزش بود؟ چرا روایات تاریخی در مورد جنگ های ایران و روسیه اینقدر متفاوته؟ آمریکا از کجا اومد؟ آمریکا چی میگه اصن این وسط؟ چرا جوجه ها یهو وسط تاریخ استقلال پیدا می کنن؟ چرا تاریخ اینقدر نحسه؟ چرا تمام "اینقدر" های من باس به هم چسبیده باشه و تهش "ر" داشته باشه؟ چرا من پسر نشدم؟ چرا من خودم نامیده شدم و مثلا محمدرضا، امیرحسین یا حسام الدین نامیده نشدم؟ چرا من نمی تونم ریش در بیارم؟ چرا نمی تونم یه مکانیکی داشته باشم؟ چرا نمی تونم با وانت رو جاده های کل ایران بگازم؟ چرا نمی تونم وارد بحث های ماورا الطبیعه بشم؟ 

چه کسی من رو منع می کنه؟ کدوم احمق نره خر کم شعوری برای من تعیین تکلیف می کنه؟ چرا تعیین تکلیف هم تعیینِ تکلیف خونده می شه هم تعیین و تکلیف؟ چرا زبان فارسی دچار فرایند واجی ادغام و کاهش می شه؟ چرا می خوایید اثبات کنید از من بهترید؟ چرا در کوچکترین زمینه ها نیاز به اثبات برتری و تثبیت جایگاه دارید؟ چرا به خودتون اعتماد ندارید؟ چرا داد می زنید؟ چرا فحش می دید؟ چرا قمه می کشید و دل و روده هر کی اطرافتون هست رو می ریزید بیرون؟ چه اعتمادی هست که فردا جامعه واس بچه های ما سالم باشه؟ چرا در مورد جایگاه و حرف خودتون دعوا می کنید؟ چرا نظرات خودتونو تحمیل می کنید؟ چرا از دیگران انتظار تحمیل خوردن دارید؟ چرا زر زیادی در مورد عدم استفاده ی مصدر خوردن تو این جمله می زنید؟

و من...!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پرونده بسته شده در چهار شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 23:50مجرم ArseniC| |


Power By: LoxBlog.Com


Others